Site Admin1 نوشته است:

من و همسرم با هم از دنیا بریم.

آخی چه عشقولانه خدا ایشالا شما و همسرتونو واسه هم حفظ کنه دکتر .ایشالا شاد و سلامت باشید همیشه در کنار خانواده.
منم
1-من قبل از بقیه خانوادم از این دنیا برم
2-من و خانوادم همیشه شاد باشیم
3-مردم ایران شاد بشن و شاد باشن و شاد زندگی کنن.

ارزوهام كه زيادند ولى مهمترينشون

١-تا زمانيكه زنده ام داغ عزيزانم مخصوصا پدر و مادرم را نبينم.

٢-برادرم دوباره زنده بشه.:)

دوستااااااااااااااااااااا ان چرا ارزوهای همه به مرگ وصله؟!
من که این ارزوی واقعیم هست اگه خدا براورده کنه توش به همه چیز میرسم....
اول سلامتی دوم شادی سوم عاقبت به خیری....برای همه مردم چه دوست چه دشمن....جه غریب چه اشنا....
راستی برای اقایون(از هر قشری) هم که وظیفه خرج خانواده بر دوششون هست خدا کمکشون شرمنده روی زن و بچه هاشون نشوند...!!!(جیب پر پول نخواستما....فقط شرمنده نشوند خیلیه!)

ارزو.......
اول سلامتی
دوم معجزه بشه من رشته ای که به دلم بشینه قبول شم.
سوم میخوام ادم مشهوری بشم کارای بزرگ انجام بدم.......

unique نوشته است:

فعلا یکیش رو که از همه بیشتر به ذهنم میرسه میگم :

دوست دارم اگه وقت رفتنم رسید، و در جوانی رسید، مرگ مغزی باشه تا بتونن اعضامو صحیح و سالم به افراد محتاج پیوند بزنند...

موافقم

hasan23200 نوشته است:

1-سلامتی
2-رفتن به فضا
3-صعوذ به اورست
4-پرش از هواپیمای در حال حرکت
5-رفتن به آمازون
6- " />
7-
8-
9-
10-
11-

ببخشید چنتا ارزو بود؟

فکر کنم غول جادو در برابراین همه ارزوهای شما کم بیاره. " />

hasan23200 نوشته است:

1-سلامتی
2-رفتن به فضا
3-صعوذ به اورست
4-پرش از هواپیمای در حال حرکت
5-رفتن به آمازون
6- " />
7-
8-
9-
10-
11-

ببخشید چنتا ارزو بود؟

پرش از هواپیمای در حال حرکت؟؟؟؟؟

اولی: سلامتی و عمر باعزت و طولانی برای همه اعضای خونوادم و خودم " />
دومی و سومیشم یه چیزیه بین خودم و غول چراغ جادو. رازه! شخصیه! " /> " />
خیلی پستم گویا بود. نه؟ " />

پیوست:

آرزو.jpg

اول از همه برایت آرزو مى*کنم که عاشق شوى،
و اگر هستى، کسى هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد،
و پس از تنهاییت، نفرت از کسى نیابى،
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ......
اما اگر پیش آمد، بدانى چگونه به دور از ناامیدى زندگى کنى،
برایت همچنان آرزو دارم دوستانى داشته باشى،
از جمله دوستان بد و ناپایدار ......
برخى نادوست و برخى دوستدار ......
که دست کم یکى در میانشان بى*تردید مورد اعتمادت باشند.
و چون زندگى بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشى ......
نه کم و نه زیاد ...... درست به اندازه،
تا گاهى باورهایت را مورد پرسش قرار دهند،
که دست کم یکى از آنها اعتراضش به حق باشد ......
تا که زیاده به خود غره نشوى.
و نیز آرزومندم مفید فایده باشى، نه خیلى بی*خاصیت ......
تا در لحظات سخت،
وقتى دیگر چیزى باقى نمانده است،
همین مفید بودن کافى باشد تا تو را سرپا نگاه دارد.
همچنین برایت آرزومندم صبور باشى،
نه با کسانى که اشتباهات کوچک مى*کنند ......
چون این کار ساده*اى است،
بلکه با کسانى که اشتباهات بزرگ و جبران*ناپذیر مى*کنند ......
و با کاربرد درست صبوریت براى دیگران نمونه شوى.
و امیدوارم اگر جوان هستى،
خیلى به تعجیل، رسیده نشوى ......
و اگر رسیده*اى، به جوان نمائى اصرار نورزى،
و اگر پیرى، تسلیم ناامیدى نشوى......
چرا که هر سنى خوشى و ناخوشى خودش را دارد و لازم است
بگذاریم در ما جریان یابد.
امیدوارم سگى را نوازش کنى، به پرنده*اى دانه بدهى و به آواز یک
سهره گوش کنى، وقتى که آواى سحرگاهیش را سر مى*دهد ......
چرا که به این طریق، احساس زیبایى خواهى یافت ......
به رایگان ......
امیدوارم که دانه*اى هم بر خاک بفشانى ......
هر چند خرد بوده باشد ......
و با روییدنش همراه شوى،
تا دریابى در یک درخت چقدر زندگى وجود دارد.
به علاوه امیدوارم پول داشته باشى، زیرا در عمل به آن نیازمندى ......
و سالى یکبار پولت را جلو رویت بگذار و بگویى:
«این مال من است»،
فقط براى این*که روشن کنى کدامتان ارباب دیگرى است!
اگر همه این*ها که گفتم برایت فراهم شد،
دیگر چیزى ندارم برایت آرزو کنم ......

برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم

که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند،

گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشیمان بشنود،

برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد

و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است

سخن بگوییم. " />